ویرایش یا ادیتینگ در مطبوعات

    بی شک هر روزنامه نگارمسؤول موظف است، برای  ارائه خدمات حرفه ای خویش و به منظور رفع  عیوب نوشته های بی شماری که هر روز بعنوان خبر ، گزارش ، سرمقاله و ...  تهیه  می کند یا بعنوان یک فرد حرفه ای به اصلاح نوشته های دیگران می پردازد، باید با اصول ویراستاری  آشنا و برای رفع نواقص نوشته ها و آثار، پابند و متعهد باشد.


      رشد روز افزون رسانه ها ، رقابت در سرعت انتشار اطلاعات و جذب مخاطبان با بهره گیری از مهارتهای حرفه ای در بهبود کیفی و کمی روزنامه ها ، مجلات و... می تواند برگ برنده موسسات و سازمان های نشراتی باشد که در ویرایش روزنامه ها و مجلات  سرمایه گزاری  می نمایند.

     نظر به دشواری های بی شماری که بر سر راه رسانه ها در افغانستان قراردارد، ولی با آنهم رسانه ها در پنج سال گذشته با افت و خیز های زیادی به گمان اغلب انکشاف خوبی داشته ولی با گذشت زمان به یقین یکی از عوامل بسیار حیاتی برای بقاء روزنامه ها ، مجلات ،کتابها و... ویرایش و آرایش کمی و کیفی آنها خواهند بود.

     دانشگاه ها و مراکز علمی ، بعنوان مراکز توزیع دانش بشری در هر گوشه از جهان ممثل بهترین  و بی نقص ترین نوع نشر بوده اند، متأسفانه در کشور ما احتمالاً بعد سال  1357 نشر دانشگاهی مانند سایر ساحات زندگی ما ، تحت شعاع گرایش های ایدئولوژیک حاکم، کم رنگ شد ند و مجال پخش ونشر آثار را از مجرا های طبیعی آن بازماند.

     امید است با تلاشهای جدید و به شکرانه آرامش نسبی که در کشور- به هر مفهمومی- رونما گردیده است، ما بتوانیم با اتکاء بر استعدادهای جوان و کنجکاو ، برای نسل امروز و فردای مان روزنه های امیدبخشی را با  روزنامه ها و مجلات عاری از اغلاط املایی و انشائی و با مفاهیم واطلاعات معیاری عرضه نماییم.

    

ویراستار چگونه آدمی است وچه می کند؟[1]

ویراستار با کلمات سرو کاردارد،‌و هرجا کلماتی نوشته و منتشر می شود دست او در کار است.

ویراستار چی می کند؟

ویراستار کلمات شخص دیگری را ،‌که محتمل است رغبت ویژه ای به آن نداشته باشد،‌در اختیار می گیرد و به تصحیح(یا بهبود) آن کلمات، که کاری است دشوار و طولانی ، مبادرت می ورزد. ویراستار ممکن است متنی را که ویرایش می کند دوست داشته باشد نا نه ، تأیید کند یا نکند ، ممکن است آنرا به کلی چیزی غلطی بپندارد ،‌یا آنرا کتاب ضاله ای بداند. مع هذا وظیفه او ایجاب می کند که کیفیتش را بهتر کند.

هر ویراستاری گاه گرفتار متون بد شده است. متن بی ارزش به محض آنکه منتشر گردد چند و چون خود را بروز می دهد،‌یا شاید معلوم شود که نظر ویراستار غلط بوده است. به هر حال ،‌غالباً‌متون ارزشمندی در اختیار ویراستار قرار می گیرد و او شادمانه زحمت می کشد تا آن متون به جهانیان عرضه شود.

گمنامی یا از خود گذشتگی ویراستاران اصل رایج پذیرفته شده ای است. ویراستار دایه ای است که سهم عمده ای در پرورش کودکانی دارد که فرزندشخص دیگری به شمار می روند. او گاه تمایل پیدا می کندکه سهمش شناخته گردد و گاه ترجیح می دهد که گمنام بماند.

این توصیف مجرد از شغل ویراستار جنبه ای اساسی از زندگی حرفه ای او را آشکار می سازد: دستاوردها معمولاً به نام شخص دیگری ثبت می شود. از این لحاض،‌فرآیند ویرایش حتی می تواند معمایی اخلاقی به وجود بیاورد. فرض کنید متن دستنوشت کتابی به ناشر عرضه می گردد که حاوی اندیشه جاذبی است، به موقع است،‌و احتمالاً خوانندگان فراوانی خواهد داشت. ولی نویسنده این کتاب فریحه ادبی چندانی ندارد.غالباً آنچه می گوید همان نیست که می خواسته است بگوید،‌و اندیشه ها را بی نوازه بیان می کند. متن دستنوشت پذیرفته می شود و ناشر،‌با موافقت نویسنده، ویراستاری را انتخاب می کند تا به ویرایش آن بپردازد:‌به تقریب هر جمله ای رابازنویسد، ترتیب فصول راتغییر دهد، مکررات راحذف کند، و به هرجا که لازم بود عبارت وصل کننده ای یا پاراگراف آغازگری بیافزاید. نگین اندیشه حالا در کلاف مناسبی جای گرفته است. نویسنده ، در پیشگفتار کتاب، بزرگوارانه از کارمندان ناشرتشکرمی کند و چه بسا که نام ویراستار را ذکر کند و بگوید بسیاری از اصطلاحات مدیون اوست(ولی واضح است که تمام نقایص کتاب- پیشگفتارچنین می گوید- فقط ناشی از خطای نویسنده است.)آیاغرضه کتاب به عنوان اثر نویسنده اش اخلاقاً موجه است؟ آخربه نویسنده کتاب کمک فراوانی شده است.

ما که اهل حرفه ویرایشیم معمولاً می گوییم بگذار چنین باشد. بسیاری از نویسندگان نیازمند کمک اند،وبیشتر ناشران‌آماده فراهم آوردن وسیله این کمک. در نتیجه جامعه ذره ای نور معرفت کسب می کند.

ویراستار چگونه آدمی است؟

چنین شخصی که فرزند دیگران را می پرورد، پشت صحنه به کار می پردازد،‌و موتورشهرت سایران را به حرکت در می آورد،چگونه آدمی است؟ این شخص ،‌این ویراستار مثل میلیونها کارگر دیگریست – که موتر می سازند،‌معدن حفر می کنند،‌به کار حسابداری مشغولند، به نظافت ساختمانها می پردازند، یا خطابه های رئیس جمهور و شوخیهای کمدین ها را می نویسند. همه اینان به دیگران کمک می کنند و دربرابر خدماتی که انجام میدهند مزد در یافت می دارند.

ویراستار بیش از هر چیزدیگر باید باریک بین و دلسوز باشد.منظور این نیست که سایر کارگران ملزم نیستندکه دلسوزی کنند. کارآنان نیز دلسوزیهای ویژهی می طلبد. در حوزه نگارش، ویراستارباید به صحت بیان ، به انتظام مطالب ، به فصاحت و به منطق توجه دقیق مبذول دارد. ویراستاران چه نفرتی دارند از مغالطه ها و مجادله های عوامفریب،‌ابهامها و مبهم اندیشیها،ناهمسازیها وفصول نا متناسب،‌زبان زرگری ،‌زبان اداره جاتی . آنان معتقدند که ویرگول ونقطه معنا دارد و به املای صحیح کلمات اهمیت می دهند. ویراستارشاد می شود از اینکه به دیگران کمک می کند. اونیروی ظریفی در اختیاردارد که درخدمت هرکسی قرارمی گیرد که طالب آن است.به علاوه ،‌والدین کودک معمولاً در برابرخدماتی که به فرزندشان می شود از دایه سپاسگزارند. بهترین نویسندگان نیز نسبت به ویراستاران خوب خود حق شناسند. و این همان چیزی است که به ویراستارانگیزش معنوی و رضایت عاطفی می بخشد.

بنابرآنچه گفته شد شعار ویراستار این است:"من دلسوزی می کنم" – نسبت به کلمه ها و جمله ها و پاراگرافها و در مقاله ها و جزوه ها و کتابهایی که در دست ویرایش اند. وظیفه ویراستار حکم می کند که بکوشد نثر این مقاله ها و جزوه ها و کتابها برای خوانندگان مفهوم باشد: تفهیم و تفاهم. این هدف کوچکی در زندگی نیست.

از این لحاظ بخردانه می نماید که ویراستار اشتیاق فعالی نسبت به اندیشه هایی داشته باشد که با آنها سروکاردارد. ویراستار خوب می کوشدکه به اندیشه مبهمی وضوح دهد و اندیشه درخشانی را تلألوء بخشد.

چرا ویرایش لازم است؟

ویرایش بر هزینه نشر می افزاید و طبعاًقیمت کتاب را بالامی برد. لاجرم این سؤالها پیش می آید: چرا ویرایش لازم است؟هزینه چاپ اجتناب ناپذیراست، ولی آیانمی توان از هزینه های ویرایش کاست یا بکلی آنها را حذف کرد؟ بهبودکیفی متن کتاب از لحاظ فروش،‌حیثیت  ناشر ،‌و نفع عامه چی مزایایی دارد؟

ویراستاران به سهولت می توانند اثبات کنند که خدمات آنان کتابها را بهترمی کرده، و از زواید نامربوط مبرایشان می سازد.البته بیشترناشران دهنمودهایی در اختیار ویرستاران خود قرار می دهند تا آنان بدانند با توجه به فروش احتمالی هر کتابی ویرایش آن تا چه حد مقدور و مقرون به صرفه است. هرچه فروش احتمالی بیشتر باشد، پول بیشتری براب ویرایش در نظر گرفته می شود البته به شرطی که ویرایش میزان فروش را افزایش دهد. ناشر وقتی سود بیشتری بدست می آورد که کتاب بالقوه پر فروشی به ویرایش اندکی نیاز داشته باشد. گاه نیز ممکن است کتاب پژوهشی ارزشمندی به ناشر پیشنهاد گردد که ویرایش مفصل بطلبد ولی فروش چندانی نداشته باشد. در این صورت چاره ای نیست جز توسل به سنجش شتابزده. ویراستار حالا باید متن را به مرحله حروف چینی برساند بی آنکه  تیغ به خشخاش بگذارد که وقتگیر است و پول خوار.( این گونه ویرایش لزوماً آسانترین نوع ویرایش نیست،‌چون به هر حال همه مطالب سنجیده می شود.) در سازمانهای انشتاراتی گاه حد ویرایش را به حد اقل،‌معمولی و حد اکثردرجه بندی می کنند.

ویراستاران ، ضمن رعایت این قیود عملی ، می کوشند تا کیفیت کتابها را پیش از چاپ بهتر کنند.

چه کسی منتفع می شود؟

اولین کسی  نفع می برد ناشر است. هیچ ناشری دوست ندارد در کتابهایش غلطاهی املایی یا دستوری یافت شود،یا منتقدان عبارتها یا اندیشه های نامفهوم در آنها بیابندو نقل کنند. این نقایص به حیثیت ناشر لطمه می زند. بنابراین سازمانهای انتشاراتی با بهره گیری از کار ویراستاران حیثیت خود را محفوظ می دارند.

لغزشها و کوتاهیهای نویسندگان نیز جبران می شود و در نتیجه ،‌از یک سو شهرت وحیثیت آنان فزونی می گیرد و از سوی دیگر در فرآیند ویرایش نکاتی می آموزند که کتاب بعدیشان را بهتر می کند.

خوانندگان نیز خوشحال می شوند اینکه غلطهای املایی حواسشان را به خود معطوف نمی دارد یا ابهامها گیجشان نمی کند و بر عکس از تعبیرهای لطیف و اندیشه های درخشان محظوظ می شوند.

سرانجام بهره ویراستاران نیز این است که درک کرده اند چگونه کتاب و نوشته بدی خوب شده است، کتاب خوبی خوبتر شده است، وکتاب بسیار خوبی خوبترین شده است.این ادراک به آنان احساس دلپذیری می بخشد : حرفه ویراستاری بی اجر نیست بلکه خیر و برکات خود را دارد. این است پاسخ پرسشی که فوقاً مطرح گردید.

اثر متعلق به کیست؟

ویراستاری که ساعتهای بسیاری را در طول یک ماه یا بیشتر ، صرف ویرایش یک کتاب می کند خواه و نا خواه علاقه مالکانه ای نسبت به آن پیدا می کند. وظیفه ویراستار این است که هر خطایی را بیابد، توجه کند که فی المثل نام ژرژ کلمانسو (Georges Clemenceau) غلط ضبط شده است، که قرنی که چارلز داروین (Charles Darwin) در آن می زیسته است نادرست ذکرشده است، که در بحثی راجع به دی .اچ. لارنس(D.H.Lawrence) هیچ اشاره ای به مسأله جنسیت نشده است، که در زمینه کنترول موالید تعمیم نتایجی که فقط با تکیه بر شش نمونه به دست آمده بیش از حد جسورانه است.ویراستار که با چنین مسؤولیتهایی روبرو است گرایش پیدامی کند به اینکه کتاب را مال خود بداند. ولی کتاب به راستی متعلق به کیست؟

کتاب تا حدودی به ناشر تعلق دارد زیرا او پول لازم برای ویرایش و چاپ و انتشار آن فراهم آورده است و حیثیت و سرمایه اش را بدان وابسته کرده است. مع هذا،‌کتاب فرزند معنوی نویسنده است؛ بی وجود  او کتابی نیز موجود نبود. ملاحظه می کنید که وابستگی دوسویه ای وجود دارد. با این همه می توان مشخص ساخت که چه متعلق به که است.

ویراستار باید بخاطر داشته باشد که نامی نویسنده روی جلد و صفحه عنوان کتاب چاپ می شود و اوست که جواب گوی مطالبی است که درصفحات بعد درج شده است. الاجرم، کتاب به نویسنده تعلق دارد. نویسنده مسؤول کتاب است جز در چند مورد- در بعضی زمینه های قانونی مهم و دربیشتر تصمیمی های مربوط به تولید کتاب که در حوزه مسؤولیت ها و اختیارات ناشر قراردارد.

ناشر- و ویراستار که کار گزار اوست- قانوناً و عملاً موظف است که مواظب افترا ها و نیش زدن های احتمالی باشد. گرچه نویسنده در قرارداد نشرکتاب به ناشر تضمین می دهد که کتاب حاوی هیچ مطلبی افترا امیزی نیست ، درصورتیکه شخصی نسبت به خود هرنوع افترایی درکتاب بیابد هم عیله نویسنده اقامه دعوی می کند وهم علیه ناشر. این است که ویراستار باید به منزله چشم ناشر عمل کند و مواظب مطالب احتمالی توهین آمیز و عالمانه عامدانه لطمه زننده به حیثیت زندگان مردگانی باشد که خود یا بازماندگانشان بتوانند کار به دادگاه بکشانند.

مساله افتراء به ندرت در انتشارات دانشگاهی پیش می آید ، ولی درصورتیکه پیش بیاید جنبه وخیمی پیدا می کند. کتاب خوبی راجع به کمونیستهای پیش از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده امریکا به ناچار کنار گذاشته شد زیرا نویسنده راضی نبود نام اشخاصی را که {" صورتی " از لحاظ گرایشهای سیاسی و اجتماعی معتدلتر از " سرخ" } خوانده بودشان حذف کند. ویراستار معتقد بودکه متصف کردن اشخاص به چنین صفتی می تواند مساله ساز باشد، و حقوق دانی که از سوی ناشر ماموریت یافته بود متن دستنوشت را بررسی کند اعلام نمود که اشخاص مزبود می توانند ناشر و نویسنده را به اتهام افترا به دادگاه بکشانند- و محتملاً با توجه به روحیه ای مرافعه جوی شان چنین نیز می کردند- زیرا برچسپ " صورتی" به شهرت آنان لطمه می زد. هزینه ای که باید صرف می شد تا اثبات گردد این مطالب صحیح است (دفاع مرسوم در برابر اتهام افتراء) و اضطرابی که بدلیل این مرافعه گریبان ناشر را می گرفت چیزی نبود که یک سازمان انتشاراتی دانشگاهی قادر به تحمل آن باشد- گرچه شاید بدین ترتیب قدمی به سود حقیقت و عدالت برداشته می شد.

ویراستار چگونه می تواند درکارش توفیق یابد؟

موفقیت ویراستار عمدتاً منوط است به روابط شخصی. اوبرای آنکه بتواند کتاب یا "یا هر اثری دیگری " را به بهترین نحوی ویرایش کند لازم است روابط خوبی با نویسنده داشته باشد. ویارستار خوب چشم از لغتنامه برمی گیرد و انسانی را مشاهده می کند که بخش مهمی از درون خود را می خواهد برهمگان آشکار سازد. در زمینه این روابط، یعنی روابط ویراستار و نویسنده، چیزی در شیوه نامه ها نمی توان یافت.

پروفسور ویلیام استرانک [2] داستانی راجع به ویلیام لاین فلپس[3] تعریف می کرد که از اساتید فاضل دانشگاه یل(yel) است:یک روز صبح پروفسور فلپس بعد از خاتمه درس طبق معمول داشت در خیابانهای "نیو هی ون"[4]  قدم می زد که با پیرزن کوچک اندامی مواجه شد.

پیر زن گفت: "پروفسور فلپس، سخنرانی دیشب شما عالی بود. ولی شما لابد برای اظهار نظر پیرزنی چون من به اندازه سر سوزنی هم ارزش قایل نیستید."

پروفسور فلپس مکثی کرد و کلاه از سر برداشت وسری به احترام فرود آورد و گفت: "خانم ، من مرده تحسینم."

هر انسانی تا حدی شبیه پروفسور فلپس است و با توجه به اینکه نویسندگان انسان اند، ویراستاران فرزوانه به خاطر می سپارند که نویسندگان بدون شک از شنیدن تحسین محظوظ می گردند و رابطه با آنان دوستانه تر خواهد بود اگرتصحیح ها و تجدید نظر ها و تشکیک ها با کمی تحسین همراه شود.

مجسم کنید روابط دو شخص را که نفر اول غلطهای املایی و اشتباه های دستوری و عبارتهای مبهم و تکرارهای تابجا و امثالهم را در کتابه نفر دوم باز می نماید، و او می گوید: "شما حق دارید ؛من اشتباه کردم"( او همه پیشنهادهای اصلاحی نفر اول را می پذیرد). یا او می گوید : "من حق دارم، شما برخطایید" (و هیچ یک از پیشنهادهای اصلاحی او را نمی پذیرد). هردوی این بده و بستانها و به دوستی آنه لطمه می زند. ولی اگر نفر اول ضمن باز نمودن خطاها و کاستیهای کتاب نفر دوم فضیلتهای آن را نیزتحسین کند دورنمای روابط آنان روشنتر خواهد شد. نویسندگان شکاک به دل خود بد نیاورند: چنین تحسینهایی به ندرت دروغین یا ریا کارانه است – ریا کاری پایه محکمی برای روابط خوب نیست، و ویراستاران باید رک گو و در عین حال محتاط باشند.

حتی در این صورت، گاه ویراستاران قادر نیست فضیلتی در کتابی بیابد که دارد ویرایشش می کند. بعضی از متون دستنوشت بسیار آشفته یا چرند یا هم آشفته و هم چرند به نظر می رسند. ویراستار در این قبیل موارد بهتر است به خاطر بیاورد که روشهای انتخاب و حذف که پیش از اخذ تصمیم راجع به انتشار هرکتابی اعمال می شود معمولاً صحیح و منطقی است، کتابهایی که در دست چاپ اند به یقین ارزش شدن دارند، و این کتاب که به نظر او آشفته یا چرند می رسد لابد چیزکی دارد که بتوان تحسینش کرد.

فرض کنید کتابی حاوی نکات کاملا بدیهی است و سخن از استدلالهایی به میان می آورد که مثل روز روشن است. چه چیز این کتاب را می توان تحسین کرد؟ ویراستار می توند این طور اظهارنظر کند:"بسیاری از خوانندگان با شما هم عقیده خواهندبود. ولی آیا بهترنیست به استدلالتان شکل تازه ای بدهید؟" فرض کنید کتابی پر از اندیشه های درهم وبرهم است – یعنی نویسنده به روشنی نگفته است که حرفش چیست. چه چیز این کتاب را می توان تحسین کرد؟ ویراستار می توانداین طور اظهار نظر کند: "شما به موضوع بسیار مشکلی پرداخته اید." نویسنده این سخن را تحسینی از اثر خود تلقی خواهد کرد و لابد پیشنهادهای اصلاحی ویراستار را آسانتر خواهد پذیرفت. فرض کنید نسخه تایپ شده کتابی به دست ویراستار می رسد که نویسنده اصلاحات زیادی در آن صورت داده و حسابی ناخوانایش کرده است. بیشتر صفحات این نسخه لازم است دوباره تایپ شود. چگونه آن را تحسین کنیم؟ ویراستار می تواند این طور اظهار نظر کند: " اصلاحاتی که در نسخه تایپ شده انجام داده ایدعالی است. حالا لطف کنید صفحاتی را که روی  آنها بیشتر از ده اصلاح صورت گرفته دوباره تایپ کنید."(اگراصلاحات بجا و لازم نیستند، ویراستار می تواند به نویسنده بگوید: "شماباید همه صفحات این نسخه را تایپ کنیدمگر اینکه از خیر اصلاحات بگذرید.")

گاه بیهوده است اینکه ویراستار بگوشد در گفت و گوهایش با نویسنده عبارات نومایه و درخشان را به کار برد. عبارات معمولی ، حتی کلیشه ای ، غالباً مناسب و کارسازاست. مثلاً چنین جمله ای:"ما بسیار علاقه مندیم که کتاب شما را چاپ کنیم" ، نویسنده را خوشحال می سازد- و ، حقا ، ویراستارباید خوشحال باشد که کتابی جهت ویرایش در اختیار داشته باشد.[5]

سفر داوران[6]

سیاهه ای که میبینید بدست یک ویراستار کار کشته فراهم آمده ، و حاصل سالها کار ویراستاری ونیز تدریس و اداره کارگاه های در این زمینه است، و اگر چه در باره مقاله علمی است اما نکاتی که دارد در داوری درباره هرنوع نوشته علمی به کار می آید. طبعاً در این سیاه ، چیزهای هست که در نگاه اول با مسایل نشر علمی در " افغانستان" نمی خواند و اتفاقاً مزیتی برای آن محسوب می شود، زیرا به ما نشان می دهد که در ارزیابی نوشته های علمی چه قدر نکات مهم هست که باید در نظر گرفت که ما معمولاً در نظر نمی گیریم. چنانکه نویسنده خود تذکر داده، شاید هیچ مقاله ای پیدا نشودکه همه این موارد در آن جمع باشد، و شاید هم مواردی باشد که در این سیاه نیامده است. اما کار از محکم کاری عیب نمی کند، بهتر است چنین سیاهه ای در دست داشت و آنرا با تجارب شخصی تکمیل کرد، تا اینکه یک سره متکی به حافظه و پسند شخصی و ذوق بود.

در ترجمه ، مقدمه نویسنده ، که داستان تهیه سیاهه را باز می گوید و سودی برای خواننده (افغانستانی) نداشت و نیز بعضی از فقراتیکه به کلی در عالم نشر جامعه {ما} موضوعیت ندارد، حذف شده است. اما فقراتیکه به مساله حق "مولف"مربوط است تعمداً حفظ شد، زیرا ماباید بیاموزیم که نوشته دیگران را مال خودشان بدانیم و اگر می خواهیم چیزی از جای نقل کنیم اگر هم از نویسنده اش اجازه نمی گیریم دست کم ماخذ خود را ذکر کنیم.

هدف و ساختمان سیاهه

این سیاهه که برای استفاده ای نویسندگان آثار علمی و دانشگاهی در همه ای زمینه ها تهیه شده ، هم کمال مطلوب را در کار نویسندگی علمی توصیف می کند و هم به جبنه های عملی کار نظر دارد. از این سیاهه ، نویسندگانیکه می خواهند داوری شان در باره دستنوشته های شان تا حدممکن عینی باشد، و نیز خوانندگان دیگری که می خواهند در باره کار همکاران خود داوری کنند و نقاط قوت و ضعف آنرا باز شناسند ، می توانند استفاده کنند.

ساختمان سیاهه طوری است که سوالات حساستر و عمیقتر اول مطرح می شوند. در بخش آخر، مسایل طرح شده است که معمولاً هنگام فراهم آوردن نسخه نهایی در نظر گرفته می شوند. گرچه همه نکاتیکه در بخش های زیر ذکر شده با هر مقاله که دانشمند یا محققی می نویسد مناسبت ندارد، با اینحال معیارهاییکه هنگام داوری درباره هرنوشته علمی یا تحقیقی باید در نظر گرفت عبارتند از:کامل بودن، وثوق ، متخصصانه بودن ، بدیع بودن ، بی نقص بودن.

آیا مقاله به همین صورت هست، کامل است؟

        مشکل یا مسأله ای که مقاله سعی درحل آن دارد چیست؟

        آیا به پاسخ (یاپاسخی جدید) رسیده است؟

        اگر به پاسخ کامل نرسیده علتش چیست؟

آیا حل کامل مسأله ناممکن است ،آیا درحال حاضر نام ناممکن است؟

آیا شواهد ناقص است ؟ معیوب است ؟ نامناسب است؟

آیانحوه ارائه مطلب معیوب است؟

آیا در روش کار نقصی وجود دارد؟

آیالازم است مسأله به صورت دیگری طرح شود؟

        آیا راه حلی که بدست آمده ، در بین راه حل های ممکن از همه بهتر است؟

        آیا نحوه ارائه مطالب کاملاض منطقی و مسنجم است؟

آیادر نوشته تعمداً کمبودهایی وجود دارد که خواننده باید خود آنها را رفع کند؟

آیا نوشته سرنخ هایی به دست خواننده می دهد تا خود به تفکر بپردازد؟

آیا همه مراحل به صورت صریح و با ترتیب درست بیان شده است؟

آیا همه مقدمات و فرضهای اساسی به تصریح بیان شده است؟

        آیا در مقاله اطلاع زایدی وجود دارد؟

آیا مثالها و توضیحات و شکلها، اطلاعاتی را که درمتن آمده تکمیل می کند یا جزتکرار آن فایده ای ندارد؟

آیا ضمایم و اضافات به دلیل ارزش "ذاتیی" که به نظر نویسنده داشته است به مقاله افزوده شده است؟

آیا در جایی که یک فقره اطلاع کافی بوده، دو فقره ارائه شده است؟

آیا مقدار مطالب تمهیدی و مقدماتی بیش از اندازه لازم نیست؟

        آیا اهمیت و مفهوم راه حلی که بدست آمده ، برای خواننده روشن است؟

آیا مسأله اصلاً ارزش حل کردن داشته است؟

انتظار می رود که با کامل شدن این نوشته ، چه پژوهشها یا مطالعاتی آغازشود؟

از این نوشته چه فوایدی ممکن است به دست آید؟

آیا مقاله،به همین صورت که هست، موثق است؟

        آیا راه حلی (یا اطلاعی، یا فرضیه ای) که ارائه شده، برآمیزه متناسبی از کار نویسنده و دیگران استواراست؟

آیا از کاردیگران بیش از اندازهاستفاده شده است؟

آیا اتکای به مراجع دیگر بیش از اندازه لازم است؟

آیا سنگینی بار بحث به دوش نقل قولها  ارجاعات است؟

آیا مراجع مهم در این زمینه نادیده گرفته شده است؟

        آیا راه حل بر آمیزه متناسبی از مراجع اصلی و فرعی استوار است؟

        آیا از نوشته چنین برمی آید که توجه نویسنده به حوزه کار خودش چشم اورا بر حوزه های دیگربسته است؟

آیا منابع و متخصصان حوزه های دیگر دانشگاهی، که با موضوع مقاله مناسبت دارند نادیده گرفته شده است؟

آیا نویسنده در موضوعات نزدیک به موضوع مقاله تفحصی کرده تا احیاناً شواهد و مطالب ارزشمندی به دست آورد؟

        آیا همه مراجع واقعاً با موضوع مقاله مناسبت دارد و لازم است؟

آیا همه مراجع کمک مثبتی به حل مسأله می کند؟

آیا نویسنده صرفاً برای لفاظی حالت پرخاشگرانه و مخالفانه به خود گرفته ، یا اختلاف نظر پنهان یا اشکار او با دیگران یک اختلاف نظر واقعی است؟

        آیا تعادل خوبی میان منابع چاپ شده و چاپ نشده برقرارشده است؟

        اگر بیشتر منابع چاپ نشده است:

آیا نویسندهدر مقام ارزیابی آنها برآمده است؟

آیا منابع جدید است؟

آیا بی اعتباری آنها در نوشته های دیگر ثابت نشده است؟

آیا نویسندگان آنها از اقوالی که در آنها اظهار کرده اند دست بر نداشته اند؟

آیا لازم بوده است که بجای آنها از منابع چاپ شد استفاده شود؟

آیا نویسندگان آنها صراحتاً اجازه استفاده از آنها را داده اند؟

        اگر اغلب منابع چاپ شده است

آیا بهترین منابعی است که می توان استفاده کرد؟

آیا لازم بوده است که به جای آنها ازمنابع چاپ نشده استفاده شود؟

آیا در حد "منصفانه" ]بدون نیازبه کسب اجازه[ از آنها استفاده،یالازم است که رسماً از نویسندگان اجازه گرفته شود؟

        آیا نویسندگان ازهمه کسانی که به نحوی مدیونشان است، تشکر کرده است؟آیا برای تشکراز کسانی که شخصاً کمک کرده اند، اجازه گرفته است؟

آیا مقاله، به صورتی که هست، متخصصانه است؟

        آیا راه حلی (راه حل جدیدی، نتیجه ای ، فرضیه ای )که به دست آمده ، نتیجه استفاده درست از یک روش مناسب است؟

آیا روشی که انتخاب شده ، برای این مساله مناسب است؟

        آیا روش درست به کار رفته، یعنی آیا شیوه های روش شناختی درست اند؟

        آیا روشی که به کار رفته، از روشهای مرسوم است؟

آیادرست بکار رفته است؟

آیا تغییری در قسمتهایی از آن داده شده؟ این تغییرات درست است؟ موجه است؟آیا بهترین روشی است که درحل این مساله می توان به کاربرد؟

        آیا روشی که به کار رفته متروک شده ، یا پیش از این مدتها به کار نرفته است؟

آیا دلایل روی آوردن به آن برخواننده روشن است؟

آیا این دلایل درست است؟

        اگرروشی که به کار رفته روش تازه ای است؟

آیا بدیع است یا نویسنده آن را از کارچاپ نشده یکی از همکارانش اقتباس کرده است؟

آیا خود روش به توضیح یا توجیهی احتیاج دارد؟

آیا دلیل نویسنده در به کارنبردن روشهای متعارف و پذیرفته روشن است؟ آیا استفاده نویسنده از یک روش جدید، و احیاناً منحصر، نه فقط قابل توجیه است، بلکه نویسنده آن را توجیه هم کرده است؟

هدف مقاله چیست؛عرضه کردن یک روش جدید،یا حل مسأله موردنظر؟

اگرهردو هدف در نظر است، آیا نویسنده به روشنی ا زعهده این کاربرآمده است؟

آیا توصیف روش آنقدر روشن است که شخص دیگری هم بتواند آن را به کاربرد؟

آیا به صورتی که هست،بدیع است؟

        آیا از مقاله اطلاعات یا فرضیات جدیدی به دست می آید،یا شواهدی در تأیید مجموعه ای از اطلاعات که قبلاً هم وجود داشته به دست می دهد؟

        چه اجزایی در مقاله منحصر ب فرد یا بدیع یا کاملاً جدیداست؟

        چه مواردی در مقاله هست که در عین آشنا بودن برای متخصصان این رشته ، برای خوانندگان دیگری که تا کنون از نظر دورمانده اند، تازه باشد؟این خوانندگان جزءکدام یک از گروه های زیر اند:

خوانندگان خارجی؟

خوانندگانی با علایق منطقه ای ؟

خوانندگانی با علایق ملی؟

خوانندگان همه چیز خوان؟

متخصصان بین رشته ای؟

متخصصان یک رشته بیگانه؟

تازه کاران؟

محصلان، درچه سطح یا سطوحی؟

نظریه پردازان؟

متخصصان بالینی؟خوانندگانی از رشته ها و علوم کاربردی مختلف؟

        مقاله چه نوع اطلاعی به خوانندگان می دهد؟ چه ترکیبی از اطلاعات قدیم و جدید؟

        این اطلاعات همیشگی است یا عمر معینی دارد؟

        اطلاع، تا جه اندازه تخصصی است؟

        چه کسی به این اطلاع نیازمند است؟برای چه منظور یا منظورهایی؟

        آیا همین اطلاع قبلاً در درسترس خوانندگان بوده است؟اگر بوده ، در دسترس چه خوانندگانی بوده ؟

در چه منابعی؟

آیا دسترسی به آن آسان بوده و عمومیت داشته؟

آدسترسی به آن ارزانتر بوده یا پرهزینه تر؟

آیا روزآمد بوده؟

خلاصه،آیا این مقاله منبع بهتری است برای اطلاعات موجود؟

آیا مقاله محصول پرداخته است؟آیا بی نقص است؟

به این سوالات باید آخرسر، وقتی که نسخه نهایی فراهم می شود، پاسخ داد،وپاسخ آنها هم، بسته به سلیقه وعلایق ویراستاران و موسسات نشر فرق می کند.نویسنده یا ویراستار یا داور (ارزشیاب)با پاسخ دادن به این پرسشها، بیش ازآنکه درستی علمی یا تحقیقی بودن مقاله را ارزیابی کند،لطف مهمی در حق دست اندرکاران نشرمی کند.چاپ کردن مقاله یا رساله ای که از هرجهت کامل باشد، آسانتر و ارزانتر و سریعتر و خوبترصورت می گیرد.بنابراین احتمال چاپ شندنش هم بیشتر می شود.

        آیاعنوان مقاله محتوای آن را به خوبی توصیف می کند؟

آیا ترتیب واژه های آن فهرست نویسان و محققان را یاری می کند؟

آیا بهتری و اژه های کلیدی در عنوان موجود است؟

آیا سوء تفاهم ایجاد نمی کند؟

آیا کلیشه ای نیست؟

        آیا چکیده مقاله، درصورتیکه خواسته شده باشد، محتوای آن را به خوبی توصیف می کند؟

آیا طول آن مناسب است؟

آیا شکل آن مناسب است؟

        آیا مقاله اجزای زاید دارد؟آیا می توان وازه ها یا عبارات یا جمله ها یا بندها با بخشهایی از آن را حذف کرد؟

آیا می توان سرآغازمقاله را حذف کرد یا تلخیص کرد؟

آیا می توان پایان مقاله را حذف یا تلخیص کرد؟

        آیا ساختمان جمله ها درست است؟

آیا مطابقه فعل و فاعل رعایت شده است؟

آنا نکات اصلی در عبارات اصلی بیان شده و مطالب فرعی در عبارات تبعی؟

آیا جمله ها با فعل معلوم نوشته شده اند؟

آیا اعمال با فعل بیان شده اند، نه با تل انباری از اسمها و عبارات وصفی (مثلاً "مقامات مسؤول از سربازانی که خوب جنگیده و رشادت خود را ثابت کرده بودند استقبال کردند".  و نه " سربازان خوب جنگیده،و رشادت خود را ثابت کرده،توسط مقامات مسؤول مورد استقبال قرارگرفتند".)

آیا طول جمله ها متناسب است؟

        آیا املای کلمات ، ترکیب لغات، تأکیدها ، ارقام اختصاری منسجم و یکدست است؟

        آیا همه نقل قولها درست اند؟ آیا مجدداً با منابع اصلی مقایسه شده اند؟

        آیا همه اشتباهات دستوری تصحیح شده اند؟

        آیا شکلها و جدولها کامل و آماده تولیدند؟

آیا می توان شکل جدولی را حذف کرد؟ (زیرا باید تکمیل کننده مطلب متن باشند نه تکرار آن.)

آیانوشته ها و ارقام روی شکلها درست اند؟

آیا برچسبهای مناسبی برای شکلها تعیین شده که جای آنها را در متن معلوم کند؟

آیا همه درصدها و مقادیر کل امتحان شده اند و درستی آنها معلوم شده است؟[7]

ویرایش کتابها و مجله های علمی[8]

شرح اصطلاحها

      ویرایش یک واژه فارسی است که در برابر کلمه editing  انگلیسی نهاده شده است و بیشتر دست اندرکاران نشر کتاب و مجلات آنرا پذیرفته اند. ویرایش از لحاظ دستوری اسم مصدر است و مصدر آن ویراستن است که از ریشه و معناهای مختلف آن در فرهنگ معین ذیل کلمه پیراستن آمده است.ویرایش در کارنشر به معنای افزودن یا کاستن مطالب یا تصحیح وتنقیح منتهایی است که برای چاپ و نشر آماده می شوند. واژه ویرایش به معنایedition یک کتاب نیز به کار می رود. اگر کتابی بار دیگر بدون تغییر چاپ شود برای مشخص کردن آن چاپ برحسب شمارش دفعات چاپ، عبارتهای چاپ دوم، چاپ سوم... به کارمی رود.اگر درمتن کتاب تغییرهایی رخ دهد و مطالب جدیدی برآن افزوده یا از آن کاسته شود،برای مشخص کردن آن چاپ عبارتهای ویرایش دوم،ویرایش سوم... به کار می رود.برای عمل ویرایش کردن مصدر ویراستن به کار رفته وعامل آن ویراستار یا ویرایشگر نام گرفته است.

      ویراستار درکار نشر به دوگونه انجام وظیفه می کند  که تا حدودی با هم تفاوت دارند. مجموعه ای از مقالات نویسندگان مختلف در یک زمینه ای معیین علمی گاهی بصورت کتاب عرضه می شود. کسیکه نوشتن این مقالات را سفارش می دهد، یا رضایت نویسندگان مقالات قبلاً منتشر شده رابرای گردآوری آنها در یک مجموعه بصورت کتاب جلب می کند،ویراستار آن مجموعه شناخته می شود.

     ویراستار در اجرای این وظیفه می تواند طرح کلی مقاله را به نویسنده متخصص ارائه دهد و در این که آیا مقاله نوشته شده با طرح کلی منطبق است یا نه،ابراز نظر و داوری کند. ویراستار همچنین در مورد مقالات منتشر شده می تواند نویسنده را ترغیب به باز نویسی و امر وزین کردن متن مقاله بکند، یا خود در رسیدن به این مقصود حاشیه های ضروری را بر متن بیافزاید. چنین ویراستاری علی القاعده متخصص در رشته ای است که کتاب برای آن گردآوری شده است. این یک نوع کاری و نقش ویراستار در نشر کتب علمی است. نوع دیگر کار ویراستاری که در اینجا بیشتر منظور نظر است آن است که ویراستار کتابی را که به دستگاه نشر دولتی،خصوصی یا دانشگاهی ارائه شده ، برای بررسی واظهار نظر دریافت می کند و آنرا در جریان پذیرش قرار می دهد. چینین ویراستاری معمولاً کارمند آن دستگاه نشری است که کتاب به آن ارائه شده است. درجریان این پذیرش بسته به قابلیتهای وصلاحیتهای ویراستار حالات گوناگونی ممکن است ، پیش بیاید.

صلاحیت ویراستاران

الف) ویراستار عمومی علوم که دقتهای خاصی زبان نوشتاری علمی را واجد است و درکار نشر و مراحل مختلف آن تخصص کامل دارد، ولی در یک رشته معیین علمی وارد نیست، در نتیجه صلاحیت بررسی و اظهار نظر در صحت و سقم مطالب و ساخت و فصل بندی کتاب را ندارد. از اینرو جلب همکاری کسی که صلاحیت بررسی و داوری محتوای کتاب را داشته باشد ضروری است. چنین کسی را "ارزشیاب" می توان نامید و کار پیشنهاد انتخاب و دعوت او به همکاری (پس از تصویب افراد یا گروه های تصمصم گیرنده)با ویراستار است. ویراستار باید مراقبت کند که در انتخاب این ارزشیاب به وسوسه یا خطا دچار نشود. وسوسه عبارت از یافتن نامهای"بزرگ وسرشناس" در یک زمینه برای ارزشیابی یک نوشته است زیرا به این ترتیب اهمیت دستگاه ویرایشی که با این افراد "بزرگ و سرشناس" همیشه ارزشیابی های خوبی نیستندو در صورتیکه باشند مسلم نیست همکاری کافی و یا وقت همکاری با ویراستار دستگاه نشر داشته باشد.بهتراست ویراستار کسانی را برگزینند که می داند آماده اند و می توانند نقد خلاق از اثر بعمل آورند و توصیه های درست به ویراستار بکنند. خطای محتمل آن است که ویراستار تحت تاثیر حب و بغض های واقع شود و کسانی را برای ارزشیابی انتخاب کند که دوستی یا دشنمی آشکار با نویسنده کتاب دارند ونمی توانند اثر او را بی طرفانه داوری کنند. علاوه براین چون دستگاه نشر معمولاً برای ارزشیابان حق الزحمه ای در نظر می گیرد احتمال دارد که در نظر گرفتن ملاحظات مالی ، چه از جانب ویراستار و چه از جانب ارزشیاب ، خلوص علمی و فرهنگی را آلوده کند.

    ب) ویراستار در زمینه کتابی که ویرایش می کند صاحب صلاحیت نسبی است ولی ممکن است در رشته های تخصصی آن زمینه از برخی از مسایل آگاهی کافی نداشته باشد. چنین ویراستاری بقدر ویراستار نوع قبل نیاز به توصیه وابراز نظر کارشناس و ارزشیاب ندارد وخود اوست که می تواند تصمیم بگیردکه در کجاها نیاز به ابراز نظر کارشناس قابل تری دارد و اوست که می تواند به هرترتیب که صلاح بداند این خدمت تخصصی را برای دستگاه ناشر تأمین کند. چون ویراستاری که از کمک ارزشیاب خارجی بهره مهمی نمی برد و به اصطلاح ویرایش محتوایی را خود انجام میدهد، طبعاً باید ویرایش فنی را به کمک ویراستار تفویض کند.

    ج) ویراستار تخصص کافی در رشته موضوع کتاب دارد. این حالت غالباً در کشورما[9] و کشورهای مشابه و بویژه در موسسات غیر انتفاعی یا دولتی یا دانشگاهی پیش می آید. ویراستارانی از این دست بیشتر کارکنان اکادمیک و تخصصی هستند که یا دوران بازنشستگی یا بخشی از وقت خود را در ویرایش کتابها ومقالات علمی می گذرانند. چنین ویراستارانی تمام وظیفه ارزشیاب خارجی را خود انجام می دهند و چه بسا به سبب تعهد در برابر دستگاه نشر و اینکه کار موظفشان در بخش ویرایش آن دستگاه است، وظیفه ویراستار- ارزشیاب را کاملتر و دقیقتر انجام می دهند. این گروه به ناچار بیشتر کار اختصاصی ویرایش را به کارکنان دیگر مانند کمک ویراستار تفویض می کنند و طبعاً کمک ویراستاران آنها باید در کار ویرایش صلاحیت بیشتری از کمک ویراستاران دیگر داشته باشند. ایک کمک ویراستاران وظیفه نزدیک به ویراستار عمومی دارند. و قسمت اعظم کارهای ویرایش فنی (اصلاح رسم الخط ، مراعات صحت نشانه های سجاوندی،رعایت کاربرد صحیح اعداد وارقام،کنترول رهنمود های فرمول نویسی در کتابهای ریاضی ، فزیک ، کیمیا، تنظیم پا نوشتها و کتاب نامه ها، رعایت رهنمودهای دستگاه نشر در مورد جدول ها و نمودارها و تصاویر ، تهیه واژه نامه ها و فهرستهای راهنما،رعایت صحت ضبط اسامی خاص و اصطلاحات علمی و ارجاعات) و مراحل بعد از ویرایش یعنی نظارت بر کار طراحان و رسامها و نقاشهاو عکاسها و نمونه خوانها وصفحه آرایان را انجام خواهند داد. این کمک ویراستاران وظیفه مزبور را زیر نظر ویراستار انجام می دهند و در هر جا مشکلی پیش آید از او مشورت و راهنمایی خواهند خواست. در هر حال مسؤولیت امضاء نهایی متن صفحه آرایی شده ( چه در چاپ مسطح و چه در چاپ آفست) یا نمونه نهایی بعد از عکاسی در چاپ آفست برعهده ویراستار است.

سر نوشت دست نوشته

در هریک از موقعیت های سه گانه بالا،به هرحال درکارنشر، پذیرفتن یا رد کردن کتاب پیشنهاد شده به دستگاه نشر با ویراستاراست. معمولاً ویراستاران متخصص این تصمیم را خودشان می گیرند و ویراستاران عمومی نظر متخصصان را برای کمک به داوری خویش جویا می شوند. تصمیمی که گرفته می شود ممکن است یکی از چهار تصمیم زیر باشد:

     الف) دستنوشته کتاب برای نشر پذیرفته شده است در اینصورت ویراستار با مولف تماس می گیرد و ترتیب ویرایش داده می شود.معمولاً در چنین حالتی ویرایش محتوایی چندانی لازم نیست و حتی یک ویراستار عمومی نیز می تواند کتاب را ویرایش کند و پس ماده شدن کتاب آن را برای تولید(حروفچینی ، غلط گیری، صفحه آرایی) بفرستد.

     ب) دستوشته با ملاحظات و پیشنها تعییراتی مورد قبول قرار می گیرد. در این صورت یا کتاب برای اجرای این تغییرات به مولف برگردانده می شود یا آنکه ویراستار باموافقت مولف تغییرات محتوایی را اعمال می کند و پس از آنکه این تغییرات مورد موافقت مولف قرار گرفت مانند حالت الف عمل می شود.

    ج) دستنوشته کتاب به شرطی مورد قبول قرارمی گیرد که تغییرات عمده ای در متن داده شود و احیاناً قسمتهایی بازنویسی شود.اگرمولف این تغییرات را پذیرفت، خود آن را اعمال می کند. اگر نپذیرفت کتاب مردود شناخته می شود. در صورت پذیرفته شدن جریان کار مثل حالت الف است.

    د) دستوشته بدون قید و شرط رد می شود.

    گردش کاری که ذکر شد کلی ترین نوع گردش کاردر رابطه مولف، دستگاه نشر و ویراستار است.ممکن است روشهای کار در دستگاه های نشر دیگر، برحسب وظیفه دستگاه نشر تفاوت کند. در یک دستگاه انتشارات دانشگاهی که موظفاً برای یک دستگاه کارمی کند این روشهای کلی با تفاوتهایی اجرامی شود. مثلاً چون حتماً باید یک کتاب درسی در زمینه معینی برای داشجویان نوشته شود، رد کردن یک کتاب به عنوان غیر قابل ویرایش، میکانیزمهای دیگری را به جریان می اندازد که ذیلاً در باره آن سخن خواهد رفت.

نقش، عملکرد و موضع ارزشیاب

     همانگونه که گفته شد اگر ویراستار متخصص در رشته نباشد که کتاب در آن زمینه نوشته شده است، به تمیز خود،دستنوشت، را صرفاً برای بررسی سطح و صحت و ساخت آن نزد فردی که در رشته علمی مورد نظر متخصص است می فرستد. در دستگاه های مختلف نشر این فرد را "داور" ، " بررس" و " ارزشیاب" نام نهاده اند و ما به دلایلی نام ارزشیاب را بهتر می دانیم.

     روشن است که در متنهای ترجمه شده نیازی چندانی به استفاده از نظر ارزشیاب نیست و فعالیت چند ماهه کمیته ترجمه،- که در افغانستان متاسفانه از چنین نهادی تا حال خبری نیست- تألیف و تصحیح کتابهای دانشگاهی ، که بیشتر در مورد ترجمه کتابهاست، نیز این نکته را آشکار کرده است. امیدمی رود در آینده نشرکتابها ومجلات دانشگاهی و تخصصی بطور عمده روی تالیف توسط متخصصان افغانستان استوار شود، روشنتر شدن روابط و ضوابط همکاری بین این سه رکن عمده کار ویرایش کتاب (مؤلف، ویراستار و ارزشیاب)ضروری به نظر می رسد.

رهنمودها

    نخستین نکته ای که مطرح می شود آن است که ویراستار یا دستگاه نشر بهتراست رهنمود های مدونی برای ارزشیاب بفرستد یانه. این نکته قابل بحث است. بسیاری از ارزشیابان از دریافت چنین رهنمود هایی استقبال می کنند، بخصوص اگر با چند موسسه انتشاراتی،که خط مشی ویراستاری و آماده سازی آنها متفاوت است، کار کنند. اما ارزشیابانی که اغلب برای یک موسسه انتشاراتی یا یک  مجله علمی کار می کنند، ممکن است رهنمودها را قید و بندی برفعالیت علمی خویش تلقی کنند و چون برای این فعالیت فلسفه و طرز کار خاصی اتخاذ کرده اند از رهنمودهای ویراستار و دستگاه نشر خوششان نیاید.

      مقصود ما از ارزشیاب هرکسی است که در باره محتوا و ساخت دستنوشت کتابی نظر تخصصی به ویراستار ارائه می کند، اعم از اینکه در دستگاه نشر دانشگاهی معینی باشد یا نباشد، یعنی به اصطلاح"ارزشیابان خارجی" باشد. تصمیم به تعداد ارزشیابان برای یک کتاب برعهده ویراستار است. بسیاری از ویراستاران یک ارزشیاب متخصص را کافی می دانند، اغلب دو ارزشیاب را تعداد مطلوب می دانند و در موارد خاص و نادری که دو ارزشیاب در باره ارزش یک دستنوشت اختلاف نظر دارند، ممکن است ارزشیاب ثالثی به کمک خواندشود. در برخی از موسسات نش نیز رسم بر این است که برای قبول یک دستنوشت نظر مثبت یک ویراستار یا یک ارزشیاب کافی است. اما برای ردَ یک دستنوشت بهتر است که دو ارزشیاب با ویراستار اتفاق نظر داشته باشد.

     وقتی دستنوشت دارای جنبه های مختلفی است و نیاز به نظر بیش از یک متخصص دارد، ممکن است در باره جنبه معینی از کتاب از یک ارزشیاب اضافی کمک خواست، مثلاًََ اگر کتابی درباره یکی از رشته های پزشکی نوشته شده است و بخشی یا فصلی از آن در باره آمار حیاتی است، ممکن است ویراستار تصمیم بگیرد که در باره این بخش یا فصل معین از یک آمار شناس نظر بخواهد. مسلم است که افزایش نامحدود تعداد ارزشیابان عاقلانه نیست، زیرا هم کار ارزشیابی را به درازا خواهد کشاند، هم بر بار کار ارزشیابان با صلاحیت، که تعدادشان زیاد نیست ، خواهد افزود و سرانجام،هرچه هم نظرهای ارزشیابان با ارزش باشد،لزوم رعایت انبوه آنها برای مؤلف دشوار، غیر عملی و تحمیل بلاوجه است.

     ناشناس ماندن ارزشیاب

     هنگامیکه دونفر ارزشیاب نظرهای متناقضی در باره یک اثر بدهند، ویراستار سه کار می تواند انجام بکند: الف) خود او پس از مذاکره با ارزشیابی که نظر او را نمی پسندد حکمیت کند و تصمیم بگیرد؛ ب) از ارزشیاب ثالثی حکمیت بخواهد؛ و ج) بی آنکه اشاره ای به نظر دو ارزشیاب قبلی بکند، از ارزشیاب ثالثی نظر بخواهد. روش سوم را اغلب مولفان منصفانه تر می دانند،عیبش این است که اغلب کار ارزشیابی را طولانی می کند. مسأله ای که در رابطه بین مولف و ارزشیاب پیش می آید این است که آیا ارزشیاب و مولف باید یکدیگر را بشناسند یا نه. اگر ارزشیاب برای مولف ناشناس بماند، از فشارهایی که از جانب مولف یا دوستانش بر او وارد می شود در امان خواهد بود. این فشارها ممکن است سبب شود که نظر ارزشیاب در باره دستنوشت تعدیل یابد یا منحرف شود. ناشناس ماندن ارزشیاب به او امکان می دهد که صریح باشد بی آنکه این صراحت او را دچار در گیری های شخصی با مولف و یاران او بکند. بدینسان او در اظهار نظر آزادتر و صریحتر خواهد بود و این آزادی و صراحت هم به نفع خوانندگان کتاب است و هم به نفع مولف.

     خطر عمده ای که ناشناس ماندن ارزشیاب دارد این است که احتمال دارد سپری برای اعمال غرض و بی انصافی باشد. اما ویراستار می تواند از چند راه جلو این احتمال را بگیرد یا آنرا به حد اقل ممکن تقلیل دهد. یکی آنکه از جانب اررشیاب دیگری بخواهد که در باره دستنوشت اظهار نظر کند و کاری کند که این ارزشیاب دوم ارزشیاب اول را کنترول کند، بی آنکه نام او را بداند. وقتی نظر دو ارزشیاب متناقض است و بخصوص وقتی که از لحن یکی از آنها ظن غرض و پیشداوری آشکار است، ویراستار می تواند ارزشیاب ثالثی را بخواهد. یکی دیگر از عواقب نامطلوب شناخته شدن ارزشیاب آن است که مؤلف ویراستار را دور بزند و مستقیماً با ارزشیاب تماس بگیرد. چون در نهایت امر اخذ تصمیم با ویراستار است، برای ویراستار نا راحت کننده است که نامه ای از مولف یا ارزشیاب یا هر دو به دستش برسد و  در آن گفته شود که همه مشکلات دستنوشت بین مولف یا ارزشیاب یا هردو به دستش برسد و در آن گفته شود که همه مشکلات دستنوشت بین مولف و ارزشیاب حل شده و دیگر مانعی در راه نشر دستنوشت و چاپ آن به صورت کتاب یا مقاله وجود ندارد.

    "در افغانستان این احتمال نزدیک به یقین وجود دارد که هم در کار نشر دانشگاهی و هم خارج از آن مولف پیش از آنکه دستنوشت را به دستگاه نشر بسپارد، خودش فردی را که در رشته مربوط ثقه و مورد قبول می دانسته از او می خواسته که در باره کتابش نظر بدهد،یا آنرا ویرایش کند. متخصص مزبور، که نه فرصت این کار را داشته و نه مسؤولیتی در این مورد می شناخته ، چه بساکه در برابر یک نزاکت و یا روبینی یا برای رها شدن از دست نویسنده، صفحه ای را از اول، وسط و آخر دستنوشت مرورمی کرده و با ذکر چند جمله ای و با جمله ای مثل "توسط آقای دکتر... که استاد همه ما هستند و قبولشان داریم" نزد ویراستار برده می شده است. به این امید که ویراستار را مرعوب کند یا در بن بست قراردهد.

    نوع دیگر در واقع دنباله "مقدمه نویسی" های سابق است.تا چند سال پیش (شاید هم هنوز) افرادی که کتابی تألیف یا ترجمه می کردند آن را نزد "بزرگان" می بردند و مقدمه می خواستند. "بزرگان" هم، به هر دلیل، حتی در مواردی بی آنکه چیزی از کتاب بخوانند، در باره نکته یابی وسخن سنجی مولف یا مترجم داد سخن می دادند. این روش متأسفانه در نشر دانشگاهی هم بی سابقه نیست و گاه مولفانی کتاب را با دوسه ورق اظهار نظر- که درواقع "استشهادنامه " است- از افراد سر شناس در یک رشته به موسسه انتشاراتی تحویل می دهند که در آنها مناقب مولف یا مترجم ذکر شده و نوع تحقیق " عالی" تشخیص داده شده است، یا در مورد ترجمه ها اعلام می شود که "به دقت توسط این جانب ویرایش شده است"، حال آن که چینین نیست.

      ذکر این مثالها به هیچوجه به معنای آن نیست که در موارد بسیاری مؤلفان و مترجمان صاحب صلاحیت برای بهتر کردن کتاب خود،دستنوشتشان را به دوستان خود برای اظهار نظر سپرده اند و آنها هم با دقت نظر اصلاحی داده اند و کتاب در مجموع بهتر شده است.

     باری، بیشتر ارزشیابان ترجیح می دهند که ناشناس بمانند و دلیلی ندارد که این تمایل آنها عملی نشود.برخی از ارزشیابان نیز مایلند که به موظف شناسانده شوند و زیر ورقه اظهار نظر خود را امضاء کنند. در این صورت ویراستاری که اساس کار را بر ناشناخته ماندن ارزشیاب گذاشته است می تواند این تمایل را مراعات کند بی آنکه ارزشیاب را تشویق به شناخته شدن کند. به هر حال وقتی ویراستاراظهار نظرامضا شده ای از ارزشیاب دریافت می کند،بهتر است از او بپرسد که آیا مایل است مؤلف او را بشناسد یا برحسب عادت و بدون قصد خاصی آن را امضاء کرده است.

پشداوری

     طرف دیگر مسئله آن است که آیا بهتراست ارزشیاب مؤلف را بشناسد یا نه. غایت مطلوب آن است که ارزشیابی هر چه بیطرفانه تر باشد. برخی از مولفان عقیده دارند که ارزشیاب با دیدن نام مولف ممکن است در معرض دو نوع پیشداوری قرارگیرد.یکی آنکه بی جهت زیر تاثیر شهرت مولف یا موسسه قرار گیرد،دیگرآنکه با مولف(یا موسسه محل کار او با موسسه محل کار مولف) در رقابت باشد و به این دلایل نشر کتاب یا مقاله را با انتقادهای غیر لازم و سخت به تعویق بیندازد.آنچه مسلم است حذف نام و نشان مولف از دستنوشتی که برای ارزشیاب (که متخصص در رشته کار خویش است) برملا می کند. وظیفه ویراستار است که مراقب پیشداوریها باشد و انتقاد مستند عینی را از خرده گیری بی سند ذهنی تمیز دهد و اگر ارزشیابی چند بار نشان داد که نظرش غرض آلود است،همکاری با چنین ارزشیابی را ادامه ندهند. نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت این است که اگر معلوم و روشن است که ارزشیاب یا موسسه او نسبت به مولف یا موسسه او جدل یا پیشداوری دارد،نباید مورد مشورت قرارگیرد. ممکن است ارزشیابی که با یک موسسه نشر کارمیکند وقت کافی نداشته باشد که همه مراجعات ویراستار آن موسسه را انجام دهد وپیشنهاد کند که دستنوشت را برای ارزشیابی به همکاری دیگر بدهد. اگر ارزشیاب مورد اطمینان و همکار دیرین موسسه نشرباشد این امتیاز را می توان به او داد، به شرط آنکه نام و امضای او زیر اظهارنظر باشد و اطمینان بدهد که همکارش به محرمانه بودن مطالب دستنوشت و مسوولیت های ارزشیابی آگاه است.

     ویراستار موظف است که نظر تفصیلی ارزشیاب را،مرجحاً بدون نام و نشان او،برای مولف بفرستد، زیرا این نظر حاوی نکاتی است که مولف باید در بازنویسی کتابش مراعات کند. ویراستار می تواند نامه ای ضمیمه نظر ارزشیاب کند وتدکر دهد که به نظر او (ویراستار)کدام نکات مهم است وباید مورد تجدید نظرقرارگیرد. بهتر آن است که ویراستار نظرهای انتقاد آمیز ارزشیاب را،پیش از فرستادن آنها برای مولف، ویرایش کند تا از هرگونه توهین شخصی عاری شود،بی آنکه صراحت انتقادی محتوی آن مخدوش گردد.

چندیادآوری

     اگر موسسه نشر- چنانچه در افغانستان در آینده موسسات نشراتی معیاری پا به عرصه وجود بگذارند-رهنمودهای مدونی برای نظام ارزشیابی خود نداشته باشد، ویراستار می تواند طی کار با ارزشیابان، بویژه ارزشیابانی که تازه همکاری خود را با موسسه نشر شروع می کنند، نکات زیر را متذکرشود:

1.     دستنوشت منتشرشده اثری است که امتیاز آن مال مولف است. آن را از هر گونه بهره برداری باید حفظ کرد.ارزشیاب نباید قبل از انتشار دستنوشت به صورت کتاب یا مقاله، در نوشته های خود به آن اشاره کند یا از آن نقل و قول کند، یا از اطلاعات موجود در آن برای پیش بردن تحقیقات شخصی خود استفاده کند.

2.     ارزشیاب باید نسبت به دستنوشتی که برای اظهار نظر دریافت کرد نگرشی مثبت و بیطرفانه داشته باشد. اومتفق مولف در رسیدن به هدف اشاعه موثر و دقیق آگاهیهای علمی است.

3.     اگر ارزشیاب به این نتیجه رسید که نمی تواند در باره یک اثر بیطرفانه اظهار نظر و داوری کند،بهتراست دستنوشت را باتوضیح دلایل خود فوراً به ویراستار برگرداند.

4.     بررسی دستنوشت باید در موعد معین(درمورد هر دستنوشت این موعد ذکرشود) به پایان برسد.اگر ارزشیاب می داند که نمی داند نمی تواند در موعد معین کار را به اتمام برساند، باید با ویراستار تماس بگیرد، تا او راهی ( از جمله دادن مهلت بیشتر) برای رفع مشکل بیابد.

5.     ارزشیاب نباید در مورد اثربا مولف بحث کند.

6.     ارزشیاب بناید اعلام نظر خاصی در مورد قبول یا رد دستنوشت بکند(زیرا قاعدتاً اظهار نظر او برای مولف فرستاده می شودواعلام قبول و رد از وظایف ویراستار است). ارزشیاب می تواند توصیه خود را در این مورد، درنامه جداگانه ای برای ویراستار بفرستد.

7.     ارزشیابی باید در باره اهمیت اثر و موضوع آن، اصالت محتوا یا برداشت یا ساخت، صحت نتیجه گیریها،روشنی و فصاحت نوشته باشد.

8.     در اظهار نظری که برای مولف فرستاده می شود، انتقادها باید بدون احساسات و صبورانه باشد و از ذکر کلمات برخورنده احترازشود.

9.     پیشنهادهای بازنویسی قسمتی از کتاب یا مقاله با تجدید نظر در آن باید طوری نوشته شود که حدس رد یا قبول از روی آن زده شود. در نامه جداگانه ای به ویراستار، ارزشیاب می تواند بگوید کدام تجدید نظرها ضرورت اساسی دارد و کدام فقط مطلوب است و اهمیت اساسی ندارد.

10. انتقادها، استدلالها و پیشنهادهای ارزشیاب اگر مستندباشد، کمک بزرگی به ویراستار خواهد بود.

11. از ارزشیاب خواسته نمی شود که نقایص سبک نگارش،یا خطاهای صرفی و نحوی اثر را مورد بررسی قرار دهد. اگر ملاحظات جداگانه ای در این مورد برای ویراستار بنویسد، مطلوب و مشکور است.

12. چون ممکن است چند نفر یک اثر را ارزشیابی کنند، ارزشیاب نباید متوقع با شدکه ویراستار هرگونه توصیه او را بپذیرد.[10]

   

 

زنگ ظلمت به صیقل خورشید

همچو آینه پاک بزدایند

                                      مسعود سعدسلمان

مراحل نگارش

قلم به دست گرفتن و نوشتن معمولاً  ازسه مرحله  تشکیل می شود:

1.     مرحلة پیش از نوشتن (Prewriting). در این مرحله نویسنده به دنبال موضوع و فکری می گردد تا آن را به عنوان مضمون بر روی کاغذ بیاورد. او طبعاً در این مرحله با توجه به مضمون به دنبال زبان خاصی می گردد که برازندة آن موضوع در زمینة کار باشد. در خبر، برخلاف ادبیات که رمز و راز و استعاره و ایهام و ابهام  دستمایه های انگاره سازی هستند، صراحت و ایجاز از اهمیت خاص برخوردارند.

2.     مرحلة نوشتن (Writing). شامل همة فعالیتهایی می شود که به مضمون، شکل اولیه را در قالبی که کاملاً پخته نیست (از جنبة نوشتاری) می دهند.

3.     مرحلة پس از نوشتن )ویرایش(  (editing) Post writing. شامل همه کنشهایی می شود که طی آنها  نویسنده و روزنامه نگار مرحلة نوشتن  را مورد بازنگری قرار می دهند و تغییرات لازم را در مکتوب ایجاد می کنند. البته  این مراحل الزاماً به طرزی پیاپی به وقوع نمی پیوندند، اما بایسته است که توالی آنها  در هنگام آموزش این فن رعایت شود. آنچه در مرحلة سوم، چه از نظر تغییرات ساختاری و چه از لحاظ اصلاحات نگارشی رخ می دهد، ویرایش نامیده می شود که تقریباً  معادل  «اِدیت» انگلیسی است، و کسی که این کار را انجام می دهد- چه نویسنده و چه فرد ثالث- ویراستار نام دارد. متنی که ویرایش می شود، عملاً  قدرت تأثیرگذرای بیشتری پیدا می کند. البته ویرایش الزاماً در چارچوب ویرایش نوشتاری خلاصه نمی شود و مفهوم  عام آن تغییر(Change تصحیح (Correct) و اصلاح و تعدیل (Modify)  متن (برنامه و فیلم) است. در مورد متن باید گفت که عمل «ادیت» یعنی ویرایش نهایتاً تدارک متن برای چاپ است. اما این پردازش متن عملاً مفاهیم گوناگون به خود گرفته است.

ویرایش  رسم الخطی یکی از مفاهیم جاری در میان روزنامه نگاران است و مراد از آن، این است که هر نشریه برای خود از یک رسم الخط پیروی می کند. مثلاً من باب سلیقه «هیئت» را «هیأت» می نویسد، و «مسئله» را به این صورت: «مسأله»، «می» علامت مضارع را به فعل نمی چسباند، «گردد» را به «شود» تبدیل می کند و.. در این نوع ویرایش، ویراستار متن مورد نظر را مطابق رسم الخط آن نشریة مفروض، ویراستاری می کند.

ویرایش در جهت ایجاز یکی دیگر از اشکال ویرایش است. در این شکل از ویراستاری، ویراستار با خواندن خبر یا مقاله و گزراش سعی می کند تا با حذف نکات زاید حجم  مطلب را کاهش دهد. به این نوع ویرایش در روزنامه نگاری مغرب زمین  To edit down  گفته می شود.

ویرایش تخصصی از وجه بازبینی و وارسی مضامین تخصصی و اصطلاحات و واژگان تخصصی صورت می گیرد در این نوع ویرایش نقل قولها و زیر نویسها به دقت  مورد بازبینی قرار می گیرند تا هیچ نوع ایرادی از لحاظ امانتدری و فنی به متن وارد نباشد.

امروزه ویرایش در تحریریه هایی را که به ابزار الکترونیک مجهز هستند بر روی صفحة نمایش کامپیوتر  اِعمال می شود و ویراستاری الکترونیک علاوه بر روزنامه بزرگ بین المللی عمدتاً در خبرگزاریها بسیار رونق گرفته است. اگر چه کار ویرایش بر روی وی. دی. تی (VDT) یا ترمینال پردازش تصویری (Video Display Terminal) بسیار سریعتر از نوع کاغذی آن صورت می گیرد، اما هرگز نمی توان انتظار داشت که کسی که بر روی کاغذ ویراستاری ضعیف  است بر روی وی. دی. تی ویراستاری قوی باشد. شاید به همین دلیل است که امروزه تایم و نیوزویک دو هفته نامه بین المللی امریکا  از هر دو شیوه ویرایش مکتوب و کامپیوتری استفاده می کنند.

یادآوری این نکته ضرورت دارد که ویرایش فقط در وجه نوشتاری صورت نمی گیرد. برنامه های تلویزیونی قبل از آن که به نمایش درآیند ادیت (تدوین) می شوند، در فیلمهای سینمایی نیز همین کار انجام می گیرد. در مورد میکروفیلمها نیز اصطلاح نمادهای ویرایش (editing  symbols) به نمادهایی اطلاق می شود که به برش و جا دادن «فریم ها» کمک می کنند امروزه حتی با  کمک تکنولوژیهای جدید، عکسها هم ادیت می شوند به این معنی که می توان مثلاً فردی را از میان جمع حذف کرد، یا برای یکی بروت گذاشت و یا کرتی نفر دیگر را از تنش درآورد و... همة اینها به راحتی بر روی عکسها قابل اعمال هستند. پس بنابراین در همة سطوح  به ویراستار نیاز داریم و به عبارت بهتر هر مجرای خبری به ویراستارانی توانمند نیاز دارد تا کار را به گونه ای عرضه کنند که بیننده، خواننده و شنونده سردرگم و رنجیده نشوند. ویراستاران سبب می شوند تا جریان  اطلاعات روانتر و روانتر حرکت کند. البته در مطبوعات ما امر ویراستاری هنوز کاملاً جا نیفتاده است و غالباً دبیران سرویسها نقش ویراستاران را ایفا می کنند، که عملاً  مصحح هم هستند و در حین ویرایش رسم الخطی خلاصه سازی و پرداخت تخصصی، به کار تصحیح  هم می پردازند. ضمن اینکه هر روزنامه چنانکه گفتیم، رسم الخط و آیین نگارش خاص خود را اعمال می کند. باید این نکته را به خاطر داشت که برای گریز از ویرایش کاغذی، مطلوب این است که روزنامه ها به سوی وی.دی.تی بروند. در وی. دی. تی انجام تغییرات و اصلاحات به طرزی مکرر در کوتاهترین زمان ممکن، شدنی است. تغییرات حروفی (سیاه و نازک و با فونتها یا پایه های مختلف) به راحتی صورت می گیرد. با یک دستور می توان کلمه ها، جمله ها، پاراگرافها و متون را از یک خبر  به خبر دیگر و یا از یک گزارش به گزارشی دیگر انتقال داد، و یا کلمة خاصی را در کل متن به کلمة دلخواه جدید تبدیل کرد، و از همه مهمتر اینکه دیگر لازم نیست که صفحه بندها به حدس و گمان بپردازند تا دریابند که مطالب دستنویس- که پس از ویرایش بسیار هم شلوغ و درهم و برهم هستند- چقدر جا خواهند گرفت. در ویرایش الکترونیکی، ویراستار با زدن یک کلید ازحجم  دقیق مطلب- طول و عرض ستونها- مطلع می شود و آن را در اختیار صفحه آرا قرار می دهد. بگذریم از این که تا تبدیل شدن تحریریه های کنونی به تحریریه های الکترونیک، کار دشوار و توانفرسای ویراستاری، و به دیگر زبان، برّاق کردن متون کدر، کماکان بر گردن ویراستاران سنگینی خواهد کرد. اینان در پاره ای از مواقع، حتی بناچار به بازنویسی  مطالب می پردازند و به همین دلیل هم هست که ویراستاران روزنامه ها متمایز تر از همکاران خود در مجله ها و یا مراکز نشر کتاب هستند.

دکتر مارتین ال گیبسن (Martin L.Gibson ) نویسندة کتاب معروف ادیت در عصر الکترونیک (Editing  In Electronic  Era ) برای ویراستار ویژگیهایی را برمی شمارد:

1.      آشنایی  دیرینه با نوشتار (تا نارسایی های نوشته را تشخیص دهد)؛

2.      اعتماد به نفس سرشار (تا پرکاه در دریای تردید نباشد)؛

3.      بلوغ فکری (تا در اصلاح و حک مطلب دچار هوس و غرور نشو د)؛

4.      وسواس منطقی (تا از سر سهل انگاری تن به حرف نویسنده ندهد)؛

5.      ذهن بدگمان (تا مطالب «بودار» را تأیید نکند)؛

6.      وسعت دانش (تا در برابر هیچ مطلبی لنگ نزند)؛

7.      عزم استوار (تا در برابر فشار کار پس نزند)؛

8.      قناعت روحی (کمتر برای ویراستار هورا می کشند کار خوب را به خود روزنامه نگار نسبت میدهند).

در هر صورت، هنوز متأسفانه ویرایش و آداب آن در محافل حرفه ای ما همچنان سلیقه ای است و از جایگاه و منزلت خاص فن برخوردار نشده است. ویراستاران باید این نقیصه رارفع کنند.

ویژگیهای ویراستاران خوب[11]

اگر تصور می کنید که با خواندن چند کتاب یا گذراندن یک دروه آموزش روزنامه نگاری، و یا هر دو، خواهید توانست خزف را چون لعل بنمایید، سخت در اشتباهید. این شعبده از عهده ویرایش بر نمی آید. در بهترین حالت، تنها خواهید توانست متنی ضعیف را چنان رنگ آمیزی کنید که ظاهری آراسته پیدا کند. شما باید قبل از نشستن پشت میز خبر، این اختلاف را کاملاً تمیز دهید.

بیشترین کاری که می توان دربارة متن ضعیف انجام داد حذف و جرح فراز و نشیبهای ناهنجار و آشکار آن است، تا خواننده بتواند با کمترین تلاش آن را به آخر برساند. مناسبترین راه اصلاح هر مطلب زمخت، بازنویسی آن است. ولی فرصت محدود، اغلب مانع این کار می شود، در نتیجه ،فقط می توانید کاری کنید که مطلب برای خواننده قابل فهم باشد و بتواند تمام اجزای آن را به روشنی دریابد. کمتر مطلبی می توان یافت که خواننده از روی اشتیاق به مطالعة دوبارة آن بپردازد. متاسفانه، مطالعة دوباره اغلب به معنی سختی و ناهنجاری مطلب است. و به معنی ناخشنودی خوانندگان.

البته این تذکرات به این معنی نیست که ویراستاران آتی روزنامه ها، آینده ای کسالت بار و طاقت فرسا دارند. به عکس،بسیاری از افراد، از کار ویرایش حتی بر روی مطالبی که به رغم کمی فرصت احتیاج به بازنویسی دارند، لذت می برند. در این حرفه تقریباً همیشه فرصت خلاقیت و ابتکار فراهم است و جای چو ن و چرا نیست که میز خبر سلسله اعصاب مرکزی روزنامه است. در این جاست که کار گرد آوری و پالایش محصول و تصمیم گیری بر اساس اخبار و تحولات روز، انجام می شود. علاوه بر این، میز تحریریه کوتاهترین راه برای ترقی به رأس سلسله مراتب روزنامه است. حضور در رأس این هرم البته به تنهایی امتیازی به شمار نمی رود، اگر چه حقوق و مزایای آن حتماً بیشتر است. فقط روزنامه ها نیستند که به ویراستاری یا دبیر (Copy Edtior ) احتیاج دارند.

بیشتر نشریه های ادواری به ویراستاری نیازمندند، هر چند اغلب وظایفی اضافی و حتی عناوینی متفاوت به آنها می دهند. تقریباً همة مؤسسه های گوناگونی که به شکلهای مختلف مطالبی را برای توزیع عمومی آماده می کنند_ از جمله شبکه های  رادیو و تلویزیونی _ کارکنان رابرای انجام فعالیتی از سنخ ویرایش در اختیار می گیرند، فعالیتی که عبارت است از بررسی و حذف نواقص نوشته های دیگران، و تضمین درک آسان مطلب برای استفاده کننده (خواننده، شنونده، بیننده).

ویراستاران روزنامه، به این دلیل که حجم بسیار زیادی از مطالب را _ آن هم در شرایطی دشوارتر ـ ارائه می دهند، از ویراستاران دیگر متمایز هستند. ویراستاران خوب روزنامه، نخبگانی هستند که همه دربه در به دنبال آنها می گردند. سر دبیران همواره از نبود ویراستاران خوب و جایگزینهای مناسب، شکوه دارند. واقعیت ساده چنین است: ویراستاران خوب به سختی یافت می شود.

انتقال به دوران ویرایش الکترونیکی (ویرایش به کمک دستگاههای پردازش کامپیوتری). درمقاله با دوران ویرایش با قلم و کاغذ، بار سنگین تر و حتی مسؤولیت بیشتری را به دوش ویراستاران گذاشته است. از این رو، احتمالاً در آینده با کمبود ویراستاران خوب مواجه خواهیم شد. علت چیست؟ سه علت را می توان بر شمرد:

       1. بسیاری از ویراستاران بالقوه، خیلی زود به این باور می رسند که کار کردن در حاشیه چیزی جز تلفیقی از کسالت و فشار طاقت فرسا نیست. و هر آن ممکن است به کاری دیگر گمارده شوند؛

      2. بسیاری دیگر که ساعتهای بی شماری برای رادیو و تلویزیون کار می کنند؛ مهارتها ی زبانی لازم را برای این حرفه ندارند؛

      3. ناشران بر این باورند که ملاحظات مالی آنان را از سرمایه گذاری لازم بر روی میز تحریریه (برای حفظ جذابیتهای آن ) باز می دارد.

در آمد ویراستاران فقط اندکی بیشتر از درآمد گزارشگران است. ولی تفاوت آنقدر نیست که برای آن سرودست بشکنند. تألیف انگیز است. روزنامه ها جملگی از گشاده دستی نسبت به ویراستاران دریغ می ورزند.

پس این همه ویراستار از کجا می آیند؟... ویراستاران جدید اکثراً فارغ التحصیل مدارس روزنامه نگاری اند ومعمولاً تجربة یک سال گزارشگری در حین تحصیل را کسب کرده اند. آرتور لاور (Arthur Laro ) سردبیر سابق روزنامه هوستون پست (Houston Post )، دستور العمل زیر را، البته با انعطاف کافی، به کار می بست: قبل از شروع به کار ویرایش در پشت میز خبر، شخص باید پنج سال گزارشگری کند. مقبولیت این خط مشی روشن است_ قبل از جرح و تعدیل مطالب دیگران_ افراد باید خود نویسندة ورزیده ای باشند. به علاوه، رفت و آمد و تماسهای اجتناب ناپذیر که لازمه فعالیت گزارشگری است، خود باعث آشنایی و تسلط فرد به روش حل مشکلاتی است که روزنامه همواره درگیرآنها است، مسائلی نظیر دعاوی له یا علیه روزنامه.

متأسفانه تعداد کم ویراستاران ورزیده، مانع پافشاری سردبیران براین خط مشی است. آنها هر نیرویی را که در دسترس قرار گیرد، و گاه فارغ التحصیلان همین امروز دانشکده ها را به این کار می گمارند. اگر چه جادادن یک تازه کار در صف ویراستاران غیر منصفانه است، ولی سرانجام تعدادی از عهدة کار بر می آیند. این عده معمولاً کسانی هستند که هنگام گذراندن واحد های ویرایش در دانشکده از خود مایه گذاشته و احتمالاً در روزنامة دانشکده کار کرده اند. روزنامه های دانشگاهی، به ویژه اگر گردانندگان با سابقة آنها ویا استادان راهنما فرصت کافی برای راهنمایی داشته باشند، عرصه های همواری برای پیشرفت به سوی هدف هستند.

تحقیقهای نه چندان فراوانی درباره ویژگیها و مشخصات ویراستاران صورت پذیرفته است. هنگام ملاحظة این بررسیها، بلافاصله با فهرستی از ویژ گیهایی روبه رو می شویم که برپایة حدس و گمان والبته مشاهدات از نزدیک، استوارند. تلاش برای عمومیت بخشیدن به ویژگیهای ویراستاران می تواند خطر آفرین باشد، چرا که بدون تردید ویراستاران هریک شخصیتی منحصربه فرد و مستقل دارند. با این حال، اجازه دهید خصایص و شرایط تلخ و شیرینی را که لازمة کار در پشت میزهای تحریریه است، برشمریم:

آشنایی دیرینه و روزافزون با نوشتار:

فردی که با خواندن و نوشتن انس نداشته باشد، خیلی زود کار ویراستاری را خسته کننده و طاقت فرسا خواهد یافت. البته ویراستار مجبور نیست به فرهنگ اصطلاحات زبان شناسی مسلط باشد، ولی قطعاً باید بتواند نارسایی ها و غلطهای هر نوشته را با نیم نگاه تشخیص دهد و آنها را اصلاح کند.

 اعتماد به نفس سرشار:

ویراستاران باید برا این باور باشند که اصلاحی که انجام می دهند ، متن را بهبود می بخشد. شما باید در تصحیح مطلب بد، لحظه ای درنگ نکیند، گرچه آن را شخصیتی معروف ویا مثلاً داماد ناشر روزنامه تان نوشته باشد. ویراستاری که از ترس اشتباه احتمالی، از اصلاح مطالب گریزان باشد، همیشه چون پرکاه در دریای تردید و ابهام شناور خواهد بود.

  بلوغ فکری:

 این بلوغ فکری برای آنکه اعتماد به نفس سرشار، به خود خواهی عنان گسیخته تبدیل نگردد، لازم می آید. در غیراین صورت، غرور و تکبّرسبب می شود که ویراستار تصور کند که فقط به یک سیاق ـ آن هم سبک و سیاق خود وی ـ می توان مطلب خوب نوشت. بلوغ فکری باعث می شود که ویراستار نه از سرهوس، بلکه فقط برای بهبود مطلب دست به حک و اصلاح بزند. ویراستاری که مطلب خوب را درهم می ریزد. وقت گرانبهایی را تلف می کند که می توان صرف اصلاح مطلب بد شود.

 وسواس منطقی:

 پذیرش سهل انگارانة مطالب گزارشگران، مسلماً هیچ کمکی به رشد گزارشگر نخواهد کرد. ویراستاران ناگزیر باید شکاک باشند ـ و شک خود را آگاهانه ابراز کنند. ویراستاران باید بدون آنکه به توهّم دچار آیند، با درنظر داشتن نکته های آن سوی پرده، پشت میز قرار گیرند. به ویژه در یک نشریة روزانه زمینه و امکان زیادی برای اخطا و اشتباه و جود دارد: صدها و هزاران خبر، کلمه، آمار، ارقام، واژه، نقل قول، تاریخ و... ویراستاران به ناچار باید هر عنصر را به عنوان منشاء احتمالی یک غلط یا اشتباه از نظر بگذرانند.

ذهن بدگمان:

 بدون یک ذهن بدگمان نیز می توان کارها را به پیش برد، ولی دراین صورت باید بتوان از هرگونه غفلت در حین کار پرهیز کرد. اگر ازعبارت یا تیتری بتوان دو مفهوم متفاوت برداشت کرد، به یقین مفهوم «بودار » غلبه خواهد کرد. به تیتر واقعی زیر که از آرشیو استخراج شده، نگاه کنید: «سیستم فاضلاب افتتاح شد، ذخیره های شما پذیرفته می شود». این تیتر احتمالاً در نهایت حسن نیت نوشته شده، اما هفته تلخی را برای ویراستار روزنامه به دنبال داشته است.

 وسعت دانش و کثرت مقوله های مورد علاقه:

میز خبر می تواند پایگاه نهایی بسیاری از گزارشها باشد. چه بسا یک ویراستار در اولین ساعت کار روزانه، گزارشهای مختلفی را در عرصه های مختلف دریافت کند: مطالبی پیرامون یک جنایت، یک بحران نفتی و یک لایحة مسکن. در بهترین حالت، وی اطلاعات معینی را دربارة هرکدام از سه موضوع دارد. مثلاً می داند که به این گونه جنایتها کجا رسیدگی می شود، املای رایج نام شخصیتهای خارجی در روزنامه ها چیست و سوابق مسأله مسکن چگونه است. به یقین ویراستاری که همه چیز را بداند وجود ندارد. اما ویراستاران ورزیده همواره اطلاعات مهم رادر جایی ذخیره می کنند و پیوسته در جستجوی اطلاعات بیشتری هستند. ویراستاران باید هم بدانند و هم درک کنند، باید هم آگاه باشند وهم فراگیرند. به عنوان مثال، دانستن این موضوع که دو کشور مفروض در چه سالی و درچه پایتختی قرار داد صلح را امضا کرده اند، یک روی سکه است، وتلاش برای درک علل تیرگی روابط کنونی آنها، روی دیگر آن.

 تسلط بر اعصاب:

 بعضی ها زیر فشار عامل زمان، بهترین کیفیت کاری خود را ارائه می دهند و بعضی دیگر به عکس، در حضور این فشار از کار کردن عاجز می شوند. گروه اخیر باید از میز خبر دروی گزینند. هر چند بیشتر ساعات کار با سرعتی ملایم طی می شود اما معمولاً مطالب در آخرین دقایق تنظیم می شوند (می توان مراکز کاری دیگر را درروزنامه انتخاب کرد که فشار عامل زمان در آنجا کمتر است).

 قناعت روحی:

 اگر تشویق و قدردانی برایتان مهم است. میز تحریریه جای مناسبی نیست. برای نوشته های «جان دار » شما کسی هورا نمی کشد. غریبه ها به هنگام معارفه به یاد نخواهد آورد که در کجا چه تیتری را از شما خوانده اند. البته هرازگاهی وشاید هم به طور مرتب، به خاطر تیتر ها و مقدمه هایتان را از شما قدر دانی می شود اما این قدر شناسی یا از طرف سردبیر صورت می گیرد و یا به طور غیر مستقیم از طرف دیگر ویراستاران، مگر آنکه ضوابط باز نشستگی به شما اجازه دهد که در هشتاد سالگی هم به کار ادامه دهید، و مورد احترام و سپاس گزارشگران قرار گیرید، و گرنه احتمالاً دفعات تشکر گزارشگران از زحمتی که روی مطلب به شتاب تحریر شده شان کشیده اید، از تعداد انگشتان دست تجاوز نخواهد کرد (البته نباید زیاد بد گمان بود.شک نیست که گزارشگران ارزش کار ویراستاران را می دانند. ولی اغلب راه ابراز تشکر آن را بلد نیستند). بسیاری از روزنامه ها در جلسه ها و یا اعلانهای داخلی خود، به نوعی از گزارشگران و ویراستاران یاد می کنند. بعضی دیگر با پاداشهای نقدی قدر دانی می کنند. با این همه، به ندرت پیش می آید که در پایان کار روزانه آماج جمله های ستایش آمیز دیگران قرار گیرید.

به هر حال، ویراستار صد البته ایفا گر نقش کلیدی در تولید روزنامه است. حک و اصلاح نهایی مطلب به اقتضای ذوق و علاقة خواننده و جمع بندی آن با یک تیتر کوتاه و رسا _که اگر بخت یاری کند. خواننده را نه فقط مطلع ،بلکه خشنود نیز می کند_ در حیطة کار ویراستار است.



[1] نویسنده : الزی مایرزاستینتون و مترجم :‌ناصر ایرانی

[2] Professor William Strunk

[3] William yon phelps

[4] New Haven

[5] Elsie Myers Stainton, the copy editor” Schoarly publishing: A Journal for Authors & Publishers. October 1985, pp. 55063

[6] نویسنده : بارباراریت ، مترجم: حسین معصومی همدانی

نویسنده : بارباراریت ، مترجم حسین معصومی همدانی ،برگزیده مقاله های نشر دانش (1)زیر نظر نصرالله پور جوادی ، مرکزنشر دانشگاهی،تهران 1373 صص 14-21-               2

[8] مردندی ، حسن، برگزیده مقاله های نشردانش(1) در باره ویرایش، نشردانشگاهی، تهران1373 ، صص89-99

[9] هدف کشور کشور ایران و کشور های هم سطح ایران است. در افغانستان احتمالاً چنین امکاناتی کمتر دیده می شود.

[10] برگرفته از کتاب مجموعه مقالات در باره ویرایش ، نوشته حسن مرندی صص89-99

[11] اثر: مارتین گیبسون ترجمة: محسن تقوی